جدول جو
جدول جو

معنی خار کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

خار کشیدن
(وَ تَ)
حمل خار کردن، تحمل ناراحتی نمودن. کارهای سخت و صعب تحمل کردن. مؤلف آنندراج معتقد است تخصیص خار بصلۀ ’به’ بیجاست و همچنین تخصیصش به ’از’ نیز صحیح نیست یعنی به خار کشیدن بمعنی درآوردن و از خار کشیدن بمعنی برآوردن. چون:
اول سری برخنۀ دیوار می کشم
دیگر به آشیانۀ خود خار می کشم.
صائب (از آنندراج).
بیت فوق مثال برای به خار کشیدن است یعنی به آشیانۀ خود خار می کشم.
سوزن تمام چشم شد از انتظار من
با ناخن شکسته ز پا خار می کشم.
صائب (از آنندراج).
بیت فوق مثال برای از خار کشیدن یعنی ازپا خار می کشم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرر کشیدن
تصویر ضرر کشیدن
زیان دیدن، زیان بردن، ضرر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
مطلبی را با آواز بلند اطلاع دادن، کنایه از فاش کردن، جار زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام کشیدن
تصویر کام کشیدن
به مراد و مقصود و آرزوی خود رسیدن، کامیاب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیر کشیدن
تصویر تیر کشیدن
درد گرفتن عضوی از بدن به حالتی که انگار سوزن در آن فرو می کنند، تیراندازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوار کشیدن
تصویر هوار کشیدن
داد کشیدن، جار و جنجال کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ عُ دَ / دِ گِ رِ تَ)
به حالت خماری درآمدن. خمار بودن. متحمل خماری شدن
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ / چِ شَ / شِ دَ)
حمل خاک کردن. خاک بردن
لغت نامه دهخدا
(لِ شُ دَ)
صلیب کشیدن، و آن خط کشیدن با انگشت برسینه بشکل صلیب است نزد مردان و زنان عیسوی بهنگام حضور بر سر اموات و یا مواقع ورود بکلیسا یا هنگام بزرگداشت واقعه ای که آن را از جانب خداوند میدانند
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ دَ)
کار کشیدن از کسی، او را بکار واداشتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از گهر کشیدن
تصویر گهر کشیدن
حمل کردن گوهر، اشک فراهم کردن برای گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر کشیدن
تصویر کمر کشیدن
بر چیزی استوار بستن کمر بمقصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن: (کمر برکلاه فریدون کشید سر تخت بر تاج گردون کشید)، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام کشیدن
تصویر کام کشیدن
مقصود خود را یافتن، بارزوی خویش رسیدن کامیاب شدن کام گرفتن: (کام وی را زان دهن خواهم کشید از دهان او سخن خواهم کشید) (محمد سعید اشرف)
فرهنگ لغت هوشیار
بر آوردن کارد از غلاف یا جیب و بکار بردن آن برای ضربت زدن بکسی یا بریدن و تراشیدن: (کارد بکشیدم و الف را از (قرابت) حک کردم (قربت) شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا کشیدن
تصویر فرا کشیدن
پیش کشیدن بسوی خود کشیدن، بالا کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرر کشیدن
تصویر ضرر کشیدن
زیان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن خطی بصورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام ک (انوری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام کشیدن
تصویر نام کشیدن
نام دادن تسمیه، سرزنش کردن ملامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان کشیدن
تصویر جان کشیدن
کشتن بیرون آوردن جان، عذاب دادن معذب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارو کشیدن
تصویر جارو کشیدن
جارو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
جار زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام کشیدن
تصویر جام کشیدن
ساغر کشیدن شراب خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیر کشیدن
تصویر تیر کشیدن
درد گرفتن اعضای بدن چنانکه گویی سوزنی درآن فرو میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجر کشیدن
تصویر زجر کشیدن
سختی دیدن رنج کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ساختن راه، بنا کردن راه میان شهرها و آبادیها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای کشیدن
تصویر پای کشیدن
پا کشیدن، فریفتن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بیکدفعه بلاجرعه کشیدنیکباره نوشیدن، برروی سر کشیدن عبا و جامه برسر کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار کشیدن
تصویر کار کشیدن
بکار وا داشتن شخصی یا جانوری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جار کشیدن
تصویر جار کشیدن
((کَ یا کِ دَ))
فریاد زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بار کشیدن
تصویر بار کشیدن
((کِ دَ))
ناز خریدن، ناز کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پای کشیدن
تصویر پای کشیدن
((کِ دَ))
از پا درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیر کشیدن
تصویر تیر کشیدن
((کِ دَ))
درد گرفتن عضوی از بدن انگار که سوزنی در آن فرو می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمر کشیدن
تصویر کمر کشیدن
((~. کِ دَ))
آماده شدن، مهیا شدن، کمر بر میان بستن، کمر بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنار کشیدن
تصویر کنار کشیدن
((~. کَ دَ))
دست از کاری کشیدن
فرهنگ فارسی معین
گر بیند که بر پشت بار سبک داشت، دلیل که به قدر و جنس آن بار وی را منفعت رسد. اگر بیند که بر پشت بار گران داشت، دلیل که گناه و معاصی بسیار کند. محمد بن سیرین
اگر بیند که بار بسیار داشت و دانست که از ملک او است. دلیل به قدر جنس بار وی را خیر و منفعت رسد یا مضرت و بدی. اگر بیند که آن بار ملک آن نبود خیر و شر او به خداوند خواب بازگردد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب